دیگه نوشتنم آرومم نمیکنه،دیگه نه سبک میشم نه اینجا برام دلنشین ودوست داشتنیه،هروقت میومدم نت میگفت تومعتادش شدی.باچه شوقی میومدم که حرف دلموبنویسم تاسبک بشم.دیگه توزندگیم هیچی حوشحالم نمیکنه،هروقت اومدم تووبم بادلم اومدم هرمطلبی گذاشتم حرف دلم بود.
سوختم وساختم .این زندگی همه چیزموسوزوند،من ازدرونم سوختم.روحم داغونه بریدم .
خداتکه تکه هاموبرنداشت اصلا گیرم که برداره میشه دوباره سرهم بزنش؟؟
به هیچ دردی نمیخوره دیگه!!!
توروخداازخداحرف نزن،نصیحت نکن تاتوشرایطم نیستی،من خداروبیشترازهرکسی میشناسم،درست مهربونه،بزرگه همش قبول،گوشم ازهمه حرفاتون پره،اونقدرکه دیگه هرکسی هرچی بگه من نمیشنوم پس خودتو خسته نکن ونصیحت نکن.
نظرات شما عزیزان:
|